در طول پنج سال گذشته 42/48% از بيماران مرکز بهار را بيماران با پاي ديابتي تشکيل مي‌دادند و مابقي را ساير انديکاسيون‌هاي قطعي اين درمان از طرف UHMS شامل مي‌شدند. اين در حاليست که بيماران با پاي ديابتي 60/97% از روزها را به خود اختصاص مي‌دادند که بدين معناست که جلسات بيشتري را نياز داشته اند. از نظر تعداد به طور متوسط هر بيمار با پاي ديابتي 20/99 روز را طي نموده در حاليکه در ساير انديکاسيون‌ها هر بيمار 9/91 روز را طي نموده است.

***

از بين بيماران مراجعه کننده با پاي ديابتي، 54/49% درمان را به طور کامل که از طرف مرکز براساس هدف درماني تعيين مي‌گرديد تشکيل مي‌دادند و 45/51% بيماران درمان را رها نموده و مراجعه جهت ادامه درمان نداشته اند. بدين ترتيب بيماراني که درمان را بطور کامل انجام دادند 76/69% از روزها اين گروه را به خود اختصاص دادند و بطور متوسط هر بيمار 29/55 روز را طي نموده، در حاليکه بيماراني که درمان را رها نمودند 23/31% روزها اين گروه را به خود اختصاص داده و بطور متوسط هر بيمار 10/75 روز را طي نموده است. اين بدان معناست که بيماراني که ادامه درمان را رها نمودند، بطور متوسط فقط يک سوم روزهای مورد نياز را طي نمودند.

***

از بين بيماران مراجعه کننده با پاي ديابتي که درمان را بطور کامل انجام دادند 93/81% بهبودي کامل يافتند و 6/18% درمان به شکست انجاميد. اگرچه شکست کامل، قطعاً نخواهد بود زيرا که بروز نئوواسکولاريزاسيون، قطعي و بالطبع زخم در پاي مقابل تا چندين سال (تا تخريب مجدد عروقي ناشي از فعاليت تخريبي ديابت) به وقوع نمي‌پيوندد. بيماران بهبود يافته 91/48% روزها را تشکيل مي‌دادند بطوريکه بيماران با پاي ديابتي بهبود يافته بطور متوسط هر يک 28/81 روز درمان را طي نمودند در حالي که بيماراني که درمان را کامل طي نمودند ولي به نتيجه نرسيدند بطور متوسط هر يک 40/67 روز درمان را طي نمودند.

***

علت پايين بودن تعداد روزهای متوسط در بيماران بهبود يافته، هدف گذاري متفاوت در اين گروه از بيماران بود بطوريکه 21/98% از بيماران بهبود يافته، بيماران با پاي ديابتي بدون زخم و مبتلا به نوروپاتي بودند که دنبال کردن اين هدف، فقط پانزده (15) روز درمان را مي‌طلبد که اين بيماران بطور متوسط 14/45 روز درمان را طي نمودند و اين در حاليست که بيماران با پاي ديابتي بهبود يافته که زخم نيز داشتند 78/02% درصد از بيماران را تشکيل داده و 88/97% روزهای اين گروه را به خود اختصاص دادند و هر يک بطور متوسط 32/86 روز جهت بهبودي طي نمودند.
لازم به توضيح است که تمامي بيماران با پاي ديابتي ذکر شده، دچار نوروپاتي بودند و همه‌ي بيماران (شامل با زخم يا بدون زخم) در پايان درمان، بهبودي نوروپاتي داشته و حس لمس را به‌طور کامل تجربه نمودند.

در بررسي علت رها نمودن ادامه درمان مي‌توان به علل زير توجه نمود:
1-    عدم تأييد درمان از طرف ساير پزشکان به دليل عدم آگاهي ايشان از اين درمان پيشرفته و دلسرد نمودن بيمار نسبت به ادامه درمان
2-    عدم همراهي بستگان بيمار نسبت به مراجعات روزانه و مستمر
3-    عدم تحمل جلسات هايپرباريک به دليل بيماريهاي زمينه اي مثل نارسايي قلب، نارسايي کليه و ... و يا خستگي بيمار نسبت به ادامه درمان
4-    هزينه که به نظر ميرسد بهانه اي نسبت به بند 1 مي‌باشد زيرا که در ابتدا در مورد مجموع هزينه‌ي لازم به بيمار اطلاع رساني مي‌شود و بيمار بر اين اساس و تأمين هزينه‌ي لازم، درمان را شروع مي‌نمايد.
5-    بيمار هدايت شده از طرف پزشک معالج غير، که تعداد جلسات محدودي را جهت درمان در نظر گرفته است و بالطبع از نظر طب هايپرباريک، اين جلسات محدود، درمان رها شده تلقي مي‌شود.